شماره ٢٨٤: هرکه چون ما حريف مستان است

هرکه چون ما حريف مستان است
در خرابات رند مست آن است
نورچشم است هرچه مي بينم
دل ودلدار و جان وجانان است
آفتابي است برقعي بسته
روشنش بين که ماه تابان است
همه آئينه جمال ويند
نظري کن که عين اعيان است
گنج اسماست در همه عالم
گنج و گنجينه اي فراوان است
موج و دريا دو رسم ودو اسمند
نزد ما هردو آب يکسان است
قطره اي از محيط سيد ماست
به مثل گرچه بحر عمان است